روش تدريس و كلاس داري
در تدريس و
روش هاي مربوط به آن، چون در يك طرف معلم است و در طرف ديگر، شاگرد، در اين ميان،
علم و تجربه است كه با استفاده از«بيان» و«ابزار» انتقال مي يابد. از اين رو،
نكات مربوط به«روش تدريس» در محورهاي زير خلاصه مي شود:
الف. نكات عاطفي،
روحي، فكري، اخلاقي و رفتاري.
ب. نكات علمي، تخصصي و مهارت هاي تجربي.
ج. نكات تداركاتي و ابزاري و وسائل آموزشي.
به تعبير ديگر: اين نكات شامل چند بخش مي شود:
1. آن چه به
معلم مربوط مي شود.
2. آن چه به شاگردان مربوط مي شود.
3. آن چه به فضاي آموزشي و كلاس مربوط مي شود.
4. آن چه به زمان، ساعت و مقدار درس مربوط مي شود.
5. آن چه به متن آموزش مربوط مي شود.
6. آن چه به موضوع درس مربوط مي شود.
برخي از نكات
ياد شده و نيز آن چه به طور مبسوط آورده مي شود، مختص تدريس در كلاس هاي جديد و
با استفاده از تخته سياه است و برخي نكات عام تدريسي است كه شامل هر نوع تدريس، در
هر جا و هر موضوع، حتي تدريس به سبك سنتي حوزه ها هم مي شود.
آن چه به معلم مربوط مي شود؟
چگونه بايد
باشد؟
چگونه تدريس
كند؟
چگونه رفتار
كند؟
اين ويژگي ها،
مستلزم داشتن: الف. اطلاع از اصول روانشناسي، ب. معلومات كافي در رشته مورد تدريس
، ج. مهارت علمي و تجربه كاري است.
معلم چگونه
بايد باشد؟
1. اطلاع كافي و تسلط بر موضوع درس داشته
باشد؛ تا هم خوب تدريس كند و هم قادر به رفع شبهات باشد.
2. اعتماد به نفس، ايمان به توانايي خويش، خجالت نكشيدن و احساس حقارت نداشتن.
3. داشتن جربزه و قدرت اداره كلاس، روحيه قوي و مديريت لازم.
4. تواضع، نداشتن غرور و خود بزرگ بيني[1].
5. اخلاق(خوش خلق، دل سوز، مؤمن به كار خويش و علاقه مند به معلمي).
6. نظم و انضباط وخوش قولي، توجه به«الگو» بودنش براي شاگردان.
7. فصيح بودن، داشتن قدرت بيان و صداي دل نشين.
هر جلسه درس، از مجموعهاي آموزش ها، شيوه ها،
تمرين ها و تكليفها تشكيل مي شود. در هر نوبت، پيش از شروع، انجام كارهايي
مقدماتي از قبيل: حضور افراد، بررسي و بازديد تكاليف درسي، تذكرات لازم و آماده
سازي افراد براي گوش دادن و ايجاد شوق و انگيزه براي آموختن و بيان شيوه كار انجام
مي شود. آن گاه قسمت اصلي كه ارائه طرح درسي است و سپس فعاليت هاي تكميلي از
قبيل خلاصه درس و جمع بندي سؤالات پاياني و ارائه تكليف و تمرين و آزمون انجام مي گيرد.
مجموعهاي از اين نكات به صورت زير قابل بيان است:
معلم باید چگونه تدريس كند؟
1. مطالعه و آمادگي قبلي و تهيه درس(مقدمه، مطلب
اصلي، پروراندن، نتيجه گيري).
2. تفهيم مطلب، نه فقط گفتن و رد شدن بدون توجه به فهم مطلب توسط شاگردان (گفت و
شنود با شاگردان، ميزان فهم و تفهيم در كلاس را روشن مي سازد).
3. ذكر اجمالي از درس قبل و جمع بندي مطالب در پايان درس.
4. سئوال كردن از شاگرد، تا وي احساس حضور و خطاب پيدا كند.
5. فرصت سؤال دادن به شاگرد، كه هم شخصيت دادن به اوست، هم كمك به فهم و هم پرورش
ذهن.
6. استفاده از وسايل و ابزار كمك آموزشي(سمعي و بصري و اجرا و عمل كردن در كلاس،
مثل آموزش وضو).
سه نكته اخير، هم كلاس را با نشاط نگه مي دارد،
هم كمك به فهم و تفهيم مي كند، هم فرصت فكر كردن به معلم و شاگردان مي دهد و هم
شاگردان از چنين كلاسي راضي مي شوند و از حضور در آن لذت مي برند.
نحوه رفتار با شاگردان و مراعات حقوقي كه بر گردن
معلم است، هم او را محبوب مي سازد و هم ضامن توفيق او در امر تدريس است و آميختن
تدريس به لطف و خوش رفتاري، جاذبه مي آفريند[2].
درس معلم ار بود زمزمه محبّتي جمعه به مكتب آورد طفل گريز پاي را
معلم چگونه بايد رفتار كند؟
1. شوخ طبعي و مزاح با شاگردان در حد تعادل.
بشاش بودن؛ به نحوي كه نه كلاس خشك و سرد باشد و نه تبديل به جلسه خنده و تفريح
گردد.
2. صبوري، تحمل و بردباري.
3.
برخورد تشويق آميز و توجه به نقاط مثبت شاگردان و طرح آن ها در جمع.
4. احترام به شخصيت دانش آموزان، شخصيت بخشيدن به شاگردان.
5. پرهيز از انتقام و لجاجت، داشتن روحيه عفو و اغماض و ارفاق.
6. ثبات عاطفي و رواني، تزلزل نداشتن در روحيات و كيفيت رفتار.
7. علاقه و صميميت نسبت به شاگردان: آشنايي با آنان از نزديك، دانستن اسم و
خصوصيات فردي آنان، كمك به آنان، روحيه همدردي و همكاري، همراز و مشاور بودن براي
شاگردان.
8. عدل و انصاف و تساوي در نمره دادن، سؤال كردن، پاسخ به سؤال ها، تكليف، نگاه و
توجه و ... [3].
9. كف نفس و خويشتن داري نسبت به:
غضب، با خون سردي و وقار. غرور، با تواضع و اقرار به اشتباه و شهامت«نمي دانم»
گفتن. معلم بايد در برابر كج فهمي، ديرفهمي، پرسش هاي بي جا، اشكالات بياني،
آزار، اشتباهات، كم كاري يا حوادث غير مترقبه در محيط درسي و كلاس، خود را نگه
دارد و خشم نگيرد.
10. اعتماد بخشيدن به شاگردان ضعيف.
نكات جنبي تدريس
نكاتي مرتبط با مسائل شكلي و ظاهري كلاس و تدريس و
رفتار در حين تدريس است كه رعايت آن ها جاذبه آفرين است:
1. تمرين روي لحن و صدا و بيان.
2. ارزشيابي از كار خود و تأثير درس و فهم شاگردان.
3. واگذاري مسؤليت هايي به افراد در كلاس(سهيم كردن آنان).
4. ادامه يادگيري براي معلم، در جا نزدن، افزايش مطالعه و آگاهي.
5. ابتكار در تدريس.
6. رعايت وقت از نظر شروع و ختم و ميزان تدريس و حضور بموقع.
7. آرام كردن كلاس با راه هاي غير مستقيم.
8. آراستگي و نظافت ظاهري معلم.
9. تكيه ندادن به ديوار، تخته سياه، ميز.
10. بازي نكردن با تسبيح، قلم، لباس، و هر چيز ديگر.
11. استفاده از تخته سياه و تابلو و طرح و نمودار.
12. ايجاد رقابت سالم ميان شاگردان.
مفهوم كلاس
داري
در كلاس
داري، به طور عمده بايد معلم، هم توجه و هم شناخت و كنترل نسبت به مقوله هاي زير
داشته باشد و محيط مناسب براي فعاليت و يادگيري فراهم آورد. اين تدابير مربوط است
به:
ـ مقدار شاگردان ـ وسايل و امكانات آموزشي ـ نوع درس و رشته ـ تناسب سطح فكر و
معلومات شاگردان ـ شرايط عمومي آموزشگاه ـ استفاده از گچ و تخته سياه در تدريس،
فوايد بسياري دارد؛ از جمله:
ـ كمك به فهم بهتر درس(سمعي و بصري).
ـ كمك به شاگردان براي يادداشت برداري و نيز درست نوشتن كلمات يا متون عربي و ...
.
ـ فرصت به معلم براي تنظيم بهتر مطالب.
ـ توجه ديرآمدگان به بحث.
ـ توجه خود معلم كه چه گفته و تا كجا بحث كرده است.
تخته
ـ تخته را از بالا به طرف پايين پاك كند.
ـ پرهيز از پاك كردن با دست يا لباس.
ـ خط خوب و خوانا.
ـ استفاده از يادداشت، تا مطلب از يادشان نرود.
ـ تسلط بر نوشتن بدون معطلي زياد.
ـ معلم باید موضوع درس را در سمت راست و بالا بنويسد و تا پايان، پاك نكند.
ـ پشت به شاگردان نكردن، بلكه يك طرف ايستادن و نوشتن.
ـ تابلو در ديد همه باشد، از نظر دوري و نزديكي، بالا و پايين، نبودن مانع و ...
.
ـ هم زمان با نوشتن، خواندن و تلفظ كردن، تا بشنوند.
ـ تخته و گچ، صاف و مرغوب باشد، و اندازه تخته، مطلوب.
نور
كنترل معلم نسبت به نور و ميزان مطلوب آن در كلاس
ضروري است:
ـ نه كم باشد، نه زياد و آزار دهنده.
ـ تابش خورشيد يا نور لامپ قوي، به چهره شاگردان يا معلم مستقيم نباشد.
ـ سايه و روشن بودن تخته سياه، حواس را پرت ميكند.
حرارت
سرما يا گرماي زياد، سبب عدم تمركز فكر شاگردان
نسبت به درس است. درجه سي حد متعادل است. توجه معلم به ميزان حرارت كلاس و وضعيت
سرما و گرما، ضروري است.
هوا
گاهي، هواي ناسالم، حواس ها را ناجمع مي كند.
گشودن پنجره، روشن كردن تهويه، برگزاري كلاس در هواي آزاد و ... مورد توجه باشد.
نحوه نشستن
نحوه نشستن شاگردان و آرايش نفرات، بايد به نحوي
باشد كه معلم، هم صدايش به همه برسد، و هم بر همه تسلط و اشراف و ديد داشته باشد.
به هر نحوي كه شرايط، مقتضي آن باشد، آرايش افراد صورت گيرد.
عيوب و محاسن كلاس داري[4]
با توجه به نكاتي كه تا كنون ياد شد، محاسن و عيوب
كلاس داري، خود به خود روشن مي شود. اما در يك فهرست بندي منظم و موضوعات ريزتر،
بهتر مي توان به آن ها توجه يافت و به كار گرفت. اين محاسن و معايب در چند محور،
قابل طرح است:
عيوب كلاس داري
الف. از نظر ظاهر و حركات و بيان:
1. صداي زياده از حد بلند يا صداي نارسا،
بريده بريده، و مقطّع و يك نواخت.
2. صدا و حركات آمرانه و حركات تصنعي و تبسم و خنده غير طبيعي يا خشن يا عاري از
ظرافت.
3. لحن بي حوصله يا خسته و يا سرد و يك نواخت.
4. قيافه ناراحت.
5. صورت و لباس كثيف و نامرتب.
6. لحن صحبت شبيه به قرائت.
7. پاك كردن بيني با انگشت.
8. بازي با گچ و تسبيح و ... موقع تدريس.
9. حركات زياد دست و بدن و راه رفتن موقع تدريس يا قرائت.
10. تكيه كلام به خصوص و تكرار كلمات.
11. بلند كردن صدا براي فهماندن مطلب.
12. تظاهر به خوش خلقي ولي غضبناك شدن آني.
13. تكيه به ميز و نيمكت، هنگام صحبت، نشستن روي ميز.
14. نشان دادن علايم ناراحتي مثل سرفه، بلعيدن آب دهان و ...
ب. از نظر استفاده از وسايل و حركات:
1. كثيف كردن كلاس در نتيجه آزمايش هاي
مختلف.
2. كثيف كردن لباس در نتيجه نوشتن بر روي تخته.
3. پراكنده بودن وسايل، روي ميز معلم.
4. خشونت و پرت كردن اشيا به طرف شاگردان.
5. گرفتن اشيا از شاگردان با خشونت.
6. استفاده نادرست از تخته سياه.
7. تخته را قبل از شروع پاك نكردن.
8. پاك كردن تخته با انگشت و دست.
9. عدم توجه به نور، هوا و نظافت كلاس.
10. نوشتن با خطوط ريز و ناخوانا، روي تخته.
11. استفاده از گچ هاي رنگي نامناسب با رنگ تخته.
12. عدم توجه به ديد شاگردان نسبت به تخته و وسايل.
13. مرتباً از يادداشت استفاده كردن.
ج. از نظر رفتار با شاگرد:
1. خجول بودن يا نخوت و غرور و فخر فروشي.
2. رفتار غيرصميمانه كه جلب اعتماد نمي كند.
3. كاهش تدريجي شاگردان، رو به آخر ساعت.
4. برخورد ملامت گرانه و عتاب آميز با شاگرد، كه كينه و كدورت مي آورد.[5]
5. به كار بردن الفاظ ركيك و دور از ادب.
6. عصبانيت سريع از رفتار شاگرد.
7. خود را ملعبه شاگردان ساختن.
8. شاگرد را براي مدت طولاني پاي تخته نگاه داشتن.
9. تعريف و تمجيد زياده از حد[6].
10. نگاه نكردن به صورت شاگرد.
11. توجه به عدهاي خاص داشتن.
12. دستور دادن، و قبل از اجرا، دستور ديگر دادن.
13. صدور دو دستور متناقض.
14. يك دندگي و لجاجت.
15. تحقير شاگردان با حركات دست و ... .
16. بي جربزه بودن.
17. مداخله بيش از حد در كار دانش آموزان.
18. انتظار سكوت محض از شاگردان و يا بي حركت ماندن آنان در طول ساعت تدريس
19. ساكت ساختن كلاس با گفتن مرتب«ساكت» و«هيس» و ....
د. از نظر روش كار:
1. تكرار زياده از حد جواب شاگرد.
2. نزديك شدن به شاگردان موقع پرسش.
3. به جاي شاگرد، جواب سؤال خود را دادن.
4. سؤال انفرادي از شاگرد، بدون طرح سؤال براي همه
5. پرسش دايمي از شاگردان قوي.
6. شاگرد را با سؤالات مختلف گيج كردن.
7. جواب دسته جمعي خواستن از كلاس كه سبب
همهمه شود[7]
8. فرصت فكر ندادن به شاگرد براي جواب گويي.
9. پرسش در هنگامي كه شاگرد مشغول يادداشت و نوشتن است.
10. جواب قانع كننده ندادن به شاگرد.
11. شاگردي را كه سؤال دارد امر به سكوت كردن يا جواب ندادن.
12. سؤالات نامأنوس و خارج از درك و تجربه شاگردان كردن.
هـ . از نظر فعاليت هاي درسي:
1. تكرار يك نوع فعاليت براي گذراندن وقت و
عدم تنوع.
2. عدم تنظيم مطالب، متناسب با فهم شاگرد.
3. عجله و شتاب در تشريح مطالب تازه.
4. پيش بيني وقت را نكردن.
5. تكرار مطالب كتاب، بدون بحث و انتقاد.
6. شروع درس، بدون كشف معلومات قبلي شاگرد.
7. تمرين ناقص قبل از پرسش.
8. دستور مبهم به شاگردان دادن.
9. درس را بدون ايجاد رابطه معنوي با كلاس، شروع كردن.
10. تكرار زياد درس و خسته كردن شاگردان.
11. تدريس مجدد چيزي كه همه آن را مي دانند.
12. بي روح بودن كلاس، به جهت عدم رقابت و هيجان درسي.
13. عدم اطمينان به تلفظ صحيح كلمات يا معاني الفاظ و اصطلاحات.
محاسن كلاس داري:
الف. از نظر معلم:
1. بشاش بودن در كلاس و خوشرويي با شاگردان.
2. انرژي و فعاليت نشان دادن.
3. حوصله و خون سردي.
4. سكوت به موقع، براي جلب توجه شاگردان[8].
5. لحن دوستانه و صميمي، ولي جدي.
6. تميزي قيافه و لباس.
7. استفاده از مثال هاي مفرح و شوخي هاي مناسب.
ب. استفاده از وسايل:
1. استفاده دقيق و منظم از تخته سياه.
2. تنظيم جداول و كشيدن تصوير روي تخته.
3. ترس نداشتن از ترسيم روي تخته، به دليل عدم تسلط بر نقاشي و كاريكاتور و طراحي.
4. آماده داشتن وسايل و به كار بردن به جاي آن ها.
5. استفاده از مطالب تكثير شده و چاپي براي توزيع.
ج. رفتار با شاگرد:
1. فرصت فكر دادن به شاگرد.
2. رابطه صميمي در كلاس ايجاد كردن.
3. تشويق به بيان صحيح و تلفظ خوب.
4. تشويق به صراحت گفتار و شجاعت.
5. تشويق به سهيم شدن آنان در كار كلاس.
6. قدرداني از شاگردان به جهت همكاري ايشان.
7. ايجاد رقابت مثبت ميان آنان.
8. رفتار جدي ولي بدون حمله به شاگرد مقصّر.
9. رعايت ادب و نزاكت و احترام.
10. ساختن كلاسي با روح و نشاط.
د. طرز كار:
1. تنظيم وقت و توجه به ساعت.
2. حسن مَطلع و شروع جذاب.
3. ارتباط درس هاي گذشته با حال.
4. تغيير شكل سؤال براي راهنمايي شاگردان.
5. ارتباط پرسش ها با درس و تنوع سؤالات.
6. تشويق كلاس به پرسش.
7. طرح سؤال هاي غلط انداز براي سنجش هوش افراد.
8. شناسايي سليقه افراد كلاس.
9. توجه كامل به هدف و وحدت درس.
10. كشف قوه فهم شاگردان قبل از شروع كار.
11. حسن ختام، تمام كردن كار در هر ساعت به طرزي مطلوب.
شناخت شاگرد
شناخت شاگرد، نقش مهمي براي معلم دارد تا كيفيت
تدريس و رفتار خويش را متناسب با او سازد؛ به خصوص اگر تدريس، در جمعي باشد با
زمينه هاي مختلف. اين شناخت، مي تواند در محورهاي زير باشد:
1. شاگرد كيست؟ 2. چه مي خواهد؟ 3. اجتماع چه احتياجي به او دارد؟ 4. چه مي
خواهيم به او ياد دهيم؟ 5. اطمينان از رسيدن به هدف مورد نظر.
در شناخت شاگردان، توجه به اين نكات حايز اهميت
است:
ـ تفاوت هاي فردي در روحيه ـ در فكر و استعداد ـ زمينه و آمادگي ـ حافظه و قوه
درك
ـ شرايط خانوادگي و فرهنگي ـ شرايط جسمي ـ تفاوت دختر و پسر بودن.
شناخت اوصاف و خصوصيات شاگرد خوب، هم در جهت
ارتقاي كيفي كلاس مفيد است، هم در مورد تشويق و توجه بيشتر به استعداد آن ها، از
طريق توجه به امتيازها. اين اوصاف عبارتند از:
شاگرد خوب:
1. دقت و كنجكاوي درباره مطالب درسي
2. اعتماد به نفس
3. وقت شناسي
4. ادب و متانت
5. صراحت و بي ترس صحبت كردن
6. نظم در كلاس
7. حافظه خوب
8. قدرت استدلال
9. اطاعت از اولياي مدرسه و پدر و مادر
10. پاي بندي به ضوابط و مقررات
11. پرهيز از غرور و خودبيني
12. مطالعه خارج از برنامه
13. مطالعه قبلي درس و يادداشت كردن اشكالات.
بحث تشويق، همراه با توجه به مسائل تنبيه و توبيخ
است، ولي از آن جا كه محور كار آموزشي بيشتر بر پايه تشويق بايد باشد، به آن
بيشتر توجه مي شود.
تشويق
1. تشويق، استفاده از غريزه حب نفس است كه در همه
هست.
2. هيچ كس بي نياز از تشويق نيست و حتي تحسين لفظي اثرات خود را مي گذارد و تشويق
هميشه مالي و مادي نيست.
3. نياز به تشويق در افراد كوچك و كم سن، بيش از بزرگسالان است.
4. نياز به تشويق در افراد كم كار و ضعيف درسي بيش از افراد كوشا و زرنگ است.
5. تشويق، در هر كاري، باعث تقويت همان خواهد شد؛ خوب يا بد. تشويق خوبان باعث
تشويق صفات خوب، هم چون نظم، خط، درس خواني، وقت شناسي، نظافت، و ... مي گردد.
در اين باره، كلام علوي بسيار جالب است: «لا
يكونَنَّ المحسِنُ و المسيئُ عِنْدَكَ بِمَنْزِلَهٍ سواءٍ، فَاِنَّ في ذلكَ
تزهيداً لاَِهلِ الاحسانِ في الاحسانِ و تدريبٌ لاَِهلِ الاسائه ... واصِلْ في
حُسْنِ الثناءِ عليهم، فَاِنَّ كثرهَ الذِّكرِ لِحُسْنِ اَفعالِهم تَهُزُّ
الشُجاعَ و تُحَرِّضُ الناكِلَ ...»[9] «نيكوكار و بدكار در نظرت يكسان نباشد، چرا
كه در اين كار، بي رغبتي نيكوكاران نسبت به نيكي و تمرين و تقويت بدكاران نسبت به
بدي است ... . پيوسته از كارهاي خوبشان ياد كن، كه ياد كردن بسيار از كارهاي خوب
آنان، شجاع را بر مي انگيزاند و سست و تنبل را تحريك مي كند.»
اثر تشويق: در شاگرد، ايجاد اعتماد به نفس و نشاط براي كار در معلم، محبوبيت نزد
شاگردان و قدرشناسي. تشويق بايد:
ـ به جا و به اندازه باشد(بيش از حد و كمتر از آن، لطمه مي زند).
ـ متناسب با عمل باشد(بيش از حد تملّق است و كمتر، حسد).
ـ همراه با عمل باشد(فاصله، باعث كاهش تأثير مي شود).
ـ گاهي باشد، نه هميشه(هميشه بودن، از جاذبه و تأثير مي كاهد).
توجه: نكات ياد شده در مورد تنبيه و كيفر نيز عيناً مطرح است.
انواع تشويق:
ـ جايزه نقدي، پول، كتاب، وسايل ديگر.
ـ با برخورد:
1. گفتاري: مثل گفتن كلماتِ: عالي، خوب، خيلي خوب، فوق العاده!
2. غيرگفتاري: لبخند، تكان دادن سر به علامت رضا، نگاه دوستانه.
3. صوتي: آهان، هان، ها، هوم، خوب، و ... .
تشويق غيرگفتاري در مورد شاگردان خجالتي كه از تشويق در برابر ديگران ناراحت مي
شوند، مؤثرتر است.
پي نوشت ها:
[1] . پيامبر اسلام فرمود: «تواضَعُوا لِمَنْ تُعَلّمونه
العلمَ»(ميزان الحكمه، ج 6، ص 487.)
[2] . در رساله الحقوق امام سجاد(ع) از جمله به حقوق شاگردان كه بر عهده معلم است
و نحوه برخورد مناسب با علم آموزان، اشاره شده است(بحارالانوار، ج 2 ص 62).
[3] . در سيره رسول خدا(ص) آمده است كه وي در جلسات با اصحاب حتي نگاه خود را
يكسان و عادلانه بين افراد تقسيم مي كرد تا كسي احساس تبعيض نكند(كانَ رسولُ
اللهِ يقَسِّمُ لَحَظَاتَهُ بَينَ أَصحابِهِ فَينْظُرُ إلي ذا وَ ينظُرُ إلي ذا
بِالسَّوِيهِ، اصول كافي، ج 2، ص 671.
[4]. بخش عيوب و محاسن، تلخيصي است از كتاب«شاهراه تدريس»، بهاء الدين پازارگاد.
[5]. امام علي(ع): لا تُكثِرنَّ العِتابَ فانّه يورثُ الضّغينَهَ(غرر الحكم)
[6]. در نهج البلاغه، تعريف بيش از حد، تملّق به حساب آمده است و كمتر از حد
مطلوب، نشانه حسد يا ناتواني(الثناءُ بَاكْثَرَ مِنَ الأستحقاقِ مَلَقٌ وَ
التقصيرُ عن الأستحقاقِ عِي او حَسَدٌ. حكمت 347).
[7]. در كلام امام علي(ع) است: «اِذا ازدَحَمَ الجَوابُ نُفي الصّوابُ» هرگاه
جواب، دچار ازدحام و به هم آميختگي شود، درست و صواب از بين مي رود(غرر الحكم، ح
4026.)
[8]. علي(ع): «رُبَّ سكوتٍ اَبلغُ مِن كلامٍ»(غرر الحكم) گاهي سكوت، گوياتر از
تكلم و فرياد است.
[9]. در نامه به مالك اشتر، نهج البلاغه، نامه 53.
نويسنده: جواد محدثي
منبع: كتاب روش ها، ص 201.